پایان خوش برای داستان ها هیچ جای دنیا وجود نداره، ما فقط داریم خودمون و گول میزنیم.

همشون پایان تلخ دارن مثل پایان تمام انتظار کشیدن های من

تموم شد.

خودم میخوام که دیگه تموم بشه ولی میدونم که دارم گریه های شبانه و بغض های الکی و گاه بی گاه و به جون میخرم اما باید تمومش کنم

این فیلم مسخره و تمام بازیگر هاش رو 

هیچ فایده ای به من نمیرسه که هر روز برم پروفایل ببینم 

آنلاین بودنش و ببینم با خودم هزار جور فکر و خیال بکنم که الان داره با کی حرف میزنه

ولی جرأت پیام دادن و نداشته باشم.

خیلی سخته یه چیزی الان مال تو نباشه و بفهمی از اول هم مال تو نبوده.

نمیگم آسونه، نمیگم من سنگ شدم ولی وقتی ارزش نداشته باشم چرا باید به یه چند تا چیز قدیمی دل ببندم؟

تموم شد اون کسی که محتاج و وابسته بود، اون مرد!

همه چی تموم شد.

و این پایان داستان بود.

ستاره ای که هر شب در حسرت دیدن ماهش لحظه هارو میشمرد ولی

هیچ شبی ماه رو ندید:)

 

-به وقت بی خوابی 

3:15 صبح

و این پایان داستان بود!

ولی ,تموم ,های ,داستان ,اون ,گاه ,تموم شد ,و این ,مال تو ,این پایان ,نداشته باشم

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

بلاکربلاگ دنیای رها کوچولو شرکت افشار بهترین سایت دانلودها عاشقانه های شراره بیخودکی کهکشان راه شیمی سرودۀ انتظار مجموعه علمی تربیتی مهتام